بسته خبری جمعیت هلال احمر شهرستان اصفهان به مناسبت بزرگداشت شصت و نهمین سالگرد تاسیس سازمان جوانان
به گزارش روابط عمومی جمعیت هلال احمر استان اصفهان؛ رییس جمعیت هلال احمر شهرستان اصفهان گفت: در خصوص برنامه های بزرگداشت شصت و نهمین سالگرد تاسیس سازمان جوانان ، با توجه به اینکه اهدای خون ،اهدای زندگی است اعضای شاخه آزاد جوانان جمعیت هلال احمر شهرستان اصفهان با حضور در مرکز انتقال خون اقدام به اهدای خون کردند.
دکتر اردشیر محقق ادامه داد:در این برنامه که معاون جوانان جمعیت هلال احمر استان از آن بازدید داشتند، تعداد زیادی از اعضاء خون خود را اهدا کردند.
وی تصریح کرد :طبق برنامه های بزرگداشت شصت و نهمین سالگرد تاسیس سازمان جوانان تعدادی از اعضای شاخه آزاد جوانان جمعیت هلال احمر شهرستان اصفهان با حضور در گلزار شهدای اصفهان ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای جنگ تحمیلی ،شهدای مدافع حرم و شهدای فاجعه منا به غبارروبی و عطرافشانی مزار شهدا پرداختند.
محقق افزود : به همین مناسبت تعدادی از پرسنل و اعضای شاخه آزاد جوانان جمعیت هلال احمر شهرستان اصفهان با حضور در منزل شهید علی پور محسن از شهدای هشت سال دفاع مقدس، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدا از خانواده این شهید والامقام دلجویی کردند.
وی اظهار داشت: در این دیدار وصیتنامه شهید نیز قرائت شد.شهید پورمحسن که در عملیات والفجر یک در سال 62 در جنگ حضور داشته در وصیتنامه خود ضمن سفارش به تلاش برای حفظ ارزش های انقلاب اسلامی و ادامه دادن راه شهدا ،زنان مسلمان را به حفظ عفاف و حجاب اسلامی سفارش کرده است.
در زمانی که این شهید در کردستان فعالیّت می کردند یکی از همرزمان ایشان در اتومبیل وانتی نشسته بود که بنابر تحقیقات از این شهید اززبان مادر این شهید وهمرزمان نام این شهید که هم محلّه ای بود شهید حسین استکی نام داشت که توسط گروه های زد انقلاب وانت سوزانده می شود وشهید حسین استکی اطلاعی از سوزاندن اتومبیل نداشته بود در این جا صدای مهلکی آوای رساندن یک فرشته آسمانی که بر روی زمین می زیست را رساند واو کسی نبود جز شهید حسین محمّد زمانی استکی نبود دراین موقع بود شهید علی پورمحسن به طرف وانت دوید وخاکستر های سقوخته ی این پیکرآسمانی که هیچ کس جرئت نداشت تا خاکسترهای این شهید را بردارد او این کار را کرد وخاکستر این شهید را در یک پتو جمع کرد و برای خانواده وی رساند.
این شهید وقتی رو دژ طلائیه عملیات خیبر رو مین رفته بودم پای راستم متلاشی شده بود نفر بر رو کنار میدان مین شد من و چند نفر دیگر را بیرون به عقب انتقال داد برگشت خط مقدم و دیگه بر نگشت مفعود شد بعد ازسالها استخو نهای او در تکیه شهدا دستگرد خیار بخاک سپرده شد من حرفی ندارم بزنم این چند روز سالگرد شهادت این شهید است حال کی مرده!!!!................... من یا این شهدا.
شهید علی پورمحسن در روز 10اسفند سال1345هجری شمسی درخانواده ای مذهبی در اصفهان واقع در محّله دستگرد خیار دیده به جهان گشود اودرسن 9سالگی به کمک بعضی از انقلابیون در زمان رژیم شاهنشاهی محمّد رضا شاه به مبارزه می پرداخت و اوبه محض پیروزی انتقلاب به جمع گرم برادران بسیجی پیوست وفعالیت خود را نمایان کرد ازمادر این شهید که پرسیدیم گفت شب های پنجشنبه دوست های بسیجی خودش را بعد از نماز مسجد به خانه ی ما برای شام دعوت می کرد وبعد باهم برای دعا کمیل به هیئت می رفتند. او در عرصه ورزش بی نقش نبود اودرسن11سالگی به تیم فوتبال اتحاد (شهید شمس فعلی)پیوست ودر آن تیم بادوستان انقلابی ومذهبی که بعضی آن ها هم شهید شدند آشنا شد ازجمله شهید ابراهیم سنجانی، شهید مصطفی شمس، شهید ابراهیم سالم پور، شهید سعید بصیری نژاد، شهید علیرضا نامدار، شهید علی اصغر علی دادی،جانبازسعید افلاکی،جانبازسعید شاهین وجانبازعباس صادقی. او درسن12سالگی قصد داشت بادست بردن درشناسنامه سال تولد خودرا تغیر دهد وبه جنگ برود اما انگار قسمت نبود ونشد ابّته ماد این شهید به او اجازه نمی داد که به جبهه برود و کلیه اقوام ماد وپدر به او گفتند که بمان اینجا به تو ملک و املاک می دهیم و زندگی مستقل داشته باش امّا او از اقوام و پدر ومادرش عذرخواهی کرد و چیزی گفت که الان مادر این شهید نمی گوید و وقتی هم می خواهد بگوید به گریه می افتد. امّا او سر انجام درسن15سالگی با دست بردن درشناسنامه توانست به جبهه ی جنگ برود اود رلشگر 14امام حسین(ع) که فرماندهی آن به عهده شهید حاج حسین خرازی بود واو توانست توفیق دیدن این شهید گرانقدررا داشته باشد. او با شروع عملیات والفجر1 که در تاریخ 20فروردین سال1362 اورا به همراه هم رزما نش ازجمله جانبازمرحوم احمد خرمی به شهرک دارخوئین(شمال فکه) با پست آرپیجی زن اعزام کردند ودر روز بعد عملیات یعنی 21فروردین سال1362باسن17سالگی به شهادت نائل شد. داستان چگونه شهید شدن این شهید گرانقدراین گونه که در چند سال پیش از هم رزمش و کسی که کنار این شهید درحال شهادت بوده یعنی جانباز مرحوم احمد خرمی شنیدیم این بود که این شهید در حال تیر اندازی بوده و تیری هم به پایش خورده ونارنجک ازسمت نیرو های دشمن به داخل چاله زیر پای این شهید می افتد ومنفجر می شود ودر اینجا هم جانبازمرحوم احمد خرمی مجروح وبه بیمارستان منتقل می شوند وزنده می مانند امّا علی پورمحسن اینجا به شهادت نائل می گردد وپس از 13سال یعنی22بهمن سال 1375 پیکر گرامی این شهید گرانقدر به پدرومادرش تحویل داده شد البّته عملیات با موفّقیت کشورمان در تاریخ26فروردین سال1362به پایان می رسد وپیدا شدن وصیت نامه این شهید گرانقدر در روز 18/11/1394بوده است وپیکر این شهید گرانقدر در گلزار شهدا دستگرد خیار دفن شده است.
وصیت نامه
خدمت پدر و مادر عزیز
اکنون که شما این برگه را میخوانید شاید لطف و رحمت خداوند شامل حال من شده باشد و بر این بنده حقیر منت گذاشته باشد و مرا نیز به خیل شهیدان بالا مقام انقلاب اسلامی دعوت کرده باشد.ولی صحبتی که با شما دارم این است که از مرگ و شهید شدن من ناراحتی به دل راه ندهید و بدانید که من به سعادت ابدی رسیدهام و صبر داشته باشید که خداوند با صابران است. و نیز بدانید که این انقلاب با زحمت زیاد بدست آمده و به ما و شما احتیاج دارد و بایست هر کدام در هرکجا که هستیم و با هر لباس که هستیم در حد توان و وسع به این انقلاب خدمت کنیم تا کسی جلوی اتحاد مارا نتواند بگیرند و امام عزیزمان را تنها نگذاریم و از نهضت او پیروی کنید.
امیدوارم که شما یادگار فرزندتان را دوست داشته باشید و در تربیت او سعی و کوشش نمایید و آن ها را با قرآن و نماز آشنا کنید.برادران عزیزم محمّد رضا ،محّمد باقر،مهدی ومحمّد حسن از شما میخواهم که با شناخت هرچه بیشتر انقلاب اسلامی و خط امام سعی در پیشرفت و پیشبرد این انقلاب داشته باشید و امام را تنها نگذارید و با خانواده ی خود مهربان باشید.و به خواهرهای هم وطن و مسلمان خودم می گویم که گاهی از فکر شما گریهام میگیرد الان این دشمنان فقط هدفشان شما هاست تا شما را از ایمان و حیا را از شما بگیرند بگیرند و خودتان هم می دانید که تمام رزمنده ها برای ناموس و این که شما حجاب خود رعایت کنید به جبهه رفتند وجان خود را فدا کردند و سخنان امام خمینی را گوش بدهید و در زندگی خود از راهنماییهای امام خمینی و امامان دیگر استفاده کنید.
در حالی که عدم موفقیت در عملیات رمضان، دورنمای پیشروی در شرق بصره را دور از دسترس نشان می داد، پیروزی در عملیات محرم و تسلط بر زمین های تخت استان میسان، دستیابی به شهر العماره عراق – که به عنوان تهدید هم زمان علیه دو شهر بصره و بغداد محسوب می شد – را امکان پذیر کرده بود. به همین منظور و نیز از آن جایی که فرماندهان جنگ ناگزیر بودند در مقابل تجهیزات برتر عراق، زمین سخت را گزینش کرده و درگیری در وضعیت دشوار را به دشمن تحمل کنند، منطقه رملی غرب ارتفاعات میشداغ – حدفاصل فکه تا چزابه – برای انجام عملیات سرنوشت ساز والفجر انتخاب گردید.
منطقه عملیاتی از شمال به میشداغ و برقازه از جنوب به هورالهویزه از شرق به چزابه و شهر بستان و از غرب به شهر العماره عراق و رودخانه دجله منتهی می شد. در منطقه مزبور رودخانه های متعددی وجود دارد، از جمله: رودخانه دویرج که از کوه های شمالی منطقه سرچشمه گرفته و به هورالسناف می ریزد و رودخانه میمه که سرچشمه آن ارتفاعات ایلام است و به طرف هور بن عمران (جنوب هورالسناف) منتهی می شود.
تیپ های 92، 93 و 94 پیاده، 34 زرهی و 27 مکانیزه (به عنوان احتیاط) منطقه گسترش این لشکر از پاسگاه دویرج تا پاسگاه پیچ انگیزه و مقر فرماندهی آن نیز در جنوب منطقه بزرگان بود.
ج – لشکر 10 زرهی؛ شامل:
تیپ 17 زرهی
تیپ 42 زرهی
تیپ 34 زرهی
تیپ 24 مکانیزه
تیپ 412 پیاده
منطقه گسترش این لشکر از پیچ انگیزه (شیار به جلیه) تا جنوب غربی
لشکر فتح به سپاه 3 صاحب الزمان (عج) تبدیل شد و سازمان تمامی تیپ های تابع آن به جز تیپ 44 قمر بنی هاشم علیهالسلام نیز به لشکر تغییر یافت. لشکر ظفر نیز سپاه 11 قدر را تشکیل داد و در نتیجه دو تیپ 27 و 31 آن به لشکر تبدیل شدند و سه تیپ جوادالائمهعلیهالسلام، امام رضا علیهالسلام و امام صادق علیهالسلام نیز لشکر نصر5 را به وجود آوردند. هم چنین، یک تیپ مستقل به نام تیپ 10 سید الشهدا علیهالسلام تشکیل شده و تحت امر این سپاه در آمد. لشکر فجر هم با تیپ های المهدی (عج)، امام سجاد علیهالسلام و ثارالله به سپاه هفتم حدید تبدیل شد. در این میان لشکر فجر با همان سازمان لشکر باقی ماند تیپ ثارالله نیز که به لشکر تبدیل شده بود، به اتفاق لشکر قدس (شامل: لشکر 7 ولی عصر و تیپ 15 امام حسن) و لشکر 8 نجف تحت امر سپاه هفتم قرار گرفتند. به این ترتیب با گسترش سازمان رزم سپاه پاسداران و ایجاد سه سپاه عملیاتی، قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآلهوسلم جهت انجام این عملیات استعداد زیر را در نظر گرفت:
قرارگاه کربلا هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
سپاه 3 صاحب الزمان (عج)
لشکر 14 امام حسین علیهالسلام با استعداد 8 گردان
لشکر 25 کربلا به استعداد 11 گردان.
لشکر 17 علی بن ابی طالب علیهالسلام با استعداد 14 گردان
تیپ مستقل 44 قمربنی هاشم علیهالسلام با استعداد 5 گردان
در طراحی عملیات مقرر شد قوای دو قرارگاه کربلا و نجف به طرف العماره تک نمایند. در مرحله اول، قوای قرارگاه نجف در محور طاووسیه تا رشیده، حد فاصل خط تا کانال های آخر را تصرف کرده و در مرحله دوم و در ادامه تک، جناح راست تا حاشیه جنوبی دویرج(پشت جاده آسفالت فکه و در غرب بزرگراه و سرپل حلفائیه) را تصرف نمایند. نیروهای قرارگاه کربلا نیز می بایست با استفاده از معابر وصولی جای پای تصرف شده توسط قرارگاه نجف را تا چزابه ادامه داده و در پشت کانال پدافند نمایند. در مرحله دوم منطقه شرق غزیله و شمال هورالهویزه پاکسازی شده و سرپل غزیله تامین گردد. هم چنین با احداث خاکریز، جناح قوای کربلا می بایست تامین شود تا چنانچه ماموریت قوای نجف در رسیدن به جاده با مشکل مواجه شد، جناح قوای کربلا از تعرض و آسیب دشمن مصون بماند. در صورتی که اهداف مراحل اول و دوم عملیات تحقق می یافت، چنین پیش بینی شده بود که با بازسازی یگان ها و ایجاد شرایط مناسب و نیز با توجه به وضعیت دشمن، عملیات در مرحله سوم به سمت العماره ادامه یابد. هم چنین مقرر شد در منطقه چیلات و طیب تک فریب انجام شود. لشکر 14 امام حسین علیهالسلام نیز ماموریت داشت تا در منطقه فاو عملیات فریب انجام دهد.
در ساعت 21:30 روز 17/11/1361 پس از اعلام رمز مبارک یاالله، یاالله، یاالله عملیات از پنج محور شمال و جنوب رشیده، صفریه و ارتفاعات چرمر و خاک آغاز شد و نیروها در تاریکی مطلق شب به منظور پاکسازی میادین مین و شکستن خطوط دفاعی دشمن و رخنه در این خطوط پیشروی کردند. وسعت و عمق موانع و استحکامات دشمن و وجود کانال های متعدد که دشمن برای ایجاد آن ها تلاش بسیاری متحمل شده بود، سرعت لازم را از نیروها گرفت. در نتیجه، اگر چه خط اول دشمن شکسته شده بود، لیکن به دلیل عدم پاکسازی منطقه – در حالی که تاریکی شب رو به پایان بود – طبیعی به نظر می رسید که امکان استقرار کامل وجود نداشته باشد. در واقع تاریکی مطلق شب، عدم الحاق نیروها و پاکسازی منطقه، عمق ووسعت زیاد میادین مین، هوشیاری و اطلاع قبلی دشمن نسبت به وقوع عملیات، عوامل بازدارنده ای بودند که به عدم تامین کامل اهداف مرحله اول عملیات منجر شدند. به رغم وضعیت موجود به خاطر موقعیت خاصی که به تبع آغاز عملیات در میان مردم ایجاد شده بود و از طرفی به دلیل امیدواری مسئولین و نیز تبلیغات سوء دشمن و ... مرحله دوم عملیات در ساعت 21 روز 20/11/1361 به منظور انهدام نیرو و تجهیزات دشمن آغاز گردید. اما این بار نیز عدم هماهنگی در نیروهای عمل کننده و هم چنین هوشیاری دشمن و احاطه او بر راه کارهای خودی، مانع از پیشرفت رزمندگان گردید.
از ابتدای پیشروی نیروهای خودی از نقطه رهایی تا رسیدن به خط دوم دشمن بیش از 16 نوع مانع از سوی دشمن تعبیه و ایجاد شده بود و یا به صورت عارضه طبیعی منطقه وجود داشت. دشمن با این اقدامات در واقع آن چه را به صورت تجربه از عملیات های گذشته به دست آورده بود، تقریبا به صورت کامل در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی اجرا کرد. ارتشعراق سعی داشت با موانع یاد شده تا حد امکان در پیشروی نیروهای ایرانی تاخیر بیاندازد. از این رو، موانع مزبور به منزله زنگ خطر و عامل هشدار دهنده محسوب می شد. و از طرفی به طور طبیعی توان نیروها را جهت تامین اهداف در شب می گرفت، علاوه بر این، گرفتن جناح و به کارگیری نیروی احتیاط دو موضوع قابل توجه بود که در تاکتیک های دشمن در عملیات والفجر مقدماتی مشاهده گردید. موضوع دیگر این که در گذشته نیروهای هجومی و اصلی دشمن در خطوط حضور داشتند و به طور طبیعی در معرض آسیب پذیری نیروهای مهاجم بودند؛ لیکن در این عملیات نظر به این که دشمن شکستن خط را برای خود مفروض می دانست، نیروهای هجومی اش را در احتیاط قرار داد و با گذاردن نیروهای پدافندی در خط و عمق بخشیدن به میادین مین و ایجاد موانع دیگر عملا سعی بر این داشت که پس از گرفتن توان نیروهای مهاجم با وارد کردن نیروهای اصلی خود مناطق تصرف شده را باز پس گیرد.
با این عملیات طراحان نظامی خودی دریافتند که عملیات های بعدی باید در مناطق عاری از نقاط قوت دشمن ( موانع، آتش توپخانه و ...) انجام شود. از سوی دیگر، مناطق انتخابی باید به گونه ای باشند که ضعف های خودی در آن کم تر بوده و جنگ متکی به نیروهای انسانی در آن مناطق عملی باشد. مضافا به این که فرماندهان سپاه پاسداران به این نتیجه رسیدند که باید ضمن پرهیز از انتخاب مناطق با عمق زیاد، این انتخاب متناسب با قوای خودی باشد. ضمناً در این عملیات علاوه بر انهدام قابل توجه تیپ های 905 و 704 و یک گردان از نیروهای سودانی، تعداد 113 تن از نیروهای دشمن اسیر شدند.